خطبه امام حسین (ع) در مورد مردم کوفه و علت قیام

شاید یکی از مهم‌ترین بحث‌ها در مورد امام حسین (ع) مرتبط باشد با علت قیام او و چرایی خیانت مردم کوفه در قبال دعوت و بیعتی که با امام حسین (ع) انجام داده بودند. در این راستا، به خطبه‌ای از خود امام حسین (ع) که در کتاب «لمعات الحسین» اثر علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی آمده است میپردازیم. در این کتاب میخوانیم:

از طبرى نقل است كه أبو مِخْنَف از عَقَبة بن أبى العِیزاز روایت كرده است كه حسین علیه السّلام اصحاب خود و اصحاب حرّ را در بیضَة مخاطب قرار داده‌ و بدین خطبه مشغول شد:

«پس حمد خداوند را بجاى آورد و ثنا بر او فرستاد، و سپس فرمود:

اى مردم! رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم فرمود: هر كسى ببیند سلطان ستمگرى را كه حرام خدا را حلال شمرد، و عهد خدا را بشكند، و خلاف سنّت رسول خدا صلّى الله علیه و آله رفتار كند، و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل كند؛ و آن شخص بیننده سكوت اختیار كند، و نه از راه‌ كردار و نه از راه گفتار، او را سرزنش نكند و در مقام انكار و عیب گوئى بر نیاید؛ بر خداوند واجب است كه او را به همان جائى ببرد كه آن سلطان جائر را مى‌برد.

آگاه باشید كه این طائفه ستمگر و حكّام جائر بنى امیه، پیوسته از شیطان پیروى نموده و طاعت او را بر خود لازم دانستند، و اطاعت خداوند رحمن را ترك گفتند، و زشتى و فساد را ظاهر نمودند، و حدود خدا را تعطیل كردند، و غنائم و فَىْ‌ء را كه متعلّق به همه مسلمین است اختصاص به خود دادند، و حرام خدا را حلال شمردند؛ و حلال خدا را حرام شمردند.

و من از غیر خودم سزاوارترم (به جلوگیرى از این امور و نهى كردن از آنها و زمام امور مسلمانان را به دست گرفتن، تا به احكام قرآن و سنّت رسول الله عمل شود).

نامه‌هاى شما به من رسید! و رسولان شما نزد من آمدند! كه شما همه با من بیعت كرده‌اید كه مرا تسلیم دشمن نكنید، و مرا تنها و بى یاور نگذارید و مخذول و منكوب ننمائید!

اگر حال بر بیعت خود پایدارى مى‌كنید، راه رشد و صواب همین است!

من حسین فرزند علىّ هستم. من پسر فاطمه دختر رسول الله صلّى الله علیه و آله هستم.

جان من با جانهاى شماست! و اهل من با اهل شماست! (از نقطه نظر تعین و تشخّص زندگى، براى خود مزیتى قائل نشدم، و در جاه و مال چیزى را به خود منحصر ننمودم! خودم و اهلم مانند شما و اهل شماست.)

لیكن من اسْوه و الگو و سرمشق شما هستم (كه باید از من پیروى كنید و مرا امام و مقتداى خود بدانید! و در دور بودن از زندگانى متجمّلانه، و ترك تبذیر و اسراف، و دست نبردن به فَىْ‌ء و غنیمت، به من تأسّى كنید!)

و اگر این كار را نكنید، و عهد و پیمان خود را بشكنید، و بیعت را از ذمّه‌هاى خود بردارید؛ به جان خودم سوگند كه این عمل از شما بدیع و تازه نیست!

شما با پدر من، و برادر من، و پسر عمّ من مسلم بن عقیل نیز چنین كردید.

پس شخص مغرور و گول خورده، كسى است كه به اقبال شما و توجّه شما فریب خورد!

چون شما از بهره خود روى گردانیده و بخت خود را واژگون نموده اید! و نصیب خود را ضایع و تباه ساخته اید!

و بدانید: هر كس كه پیمان بشكند، عواقب وخیم و عكس العمل پیمان شكنى بر عهده خود اوست. و البتّه خداوند بزودى از شما بى نیاز مى‌گرداند. و سلام خداوند و رحمت و بركات خداوند بر شما باد!»

و چون حضرت سید الشّهداء علیه السّلام به كربلا وارد شدند، دوات و كاغذ طلبیده و نظیر همین خطبه‌اى را كه بیان شد، براى بزرگان و اشراف كوفه، آنانكه گمان مى‌رفت در خطّ مشى آن حضرت هستند نوشتند. و پایان نامه را به خاتَم شریف مُهر زده و نامه را پیچیدند و به قَیس ابن مُسْهر صَیداوى دادند تا به كوفه برساند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *