شعر امام حسین در وصف علت حرکتاش به سمت کوفه
حرکت امام حسین (ع) به سمت کوفه یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ اسلام است. پس از اینکه مردم کوفه هزاران نامه برای امام حسین نوشته و ایشان را به شهر کوفه دعوت کردند تا با او بیعت کنند، امام پسر عموی خود را به کوفه فرستاد تا نیت و رغبت مردم کوفه را بسنجد. هرچند مسلم بن عقیل در کوفه به شهادت رسید اما امام پس از نامه اول مسلم حرکت خود به سمت کوفه را آغاز کرده بود. حال در این مقاله، به علت حرکت امام به سمت کوفه از زبان خود او میپردازیم که در کتاب «لمعات الحسین» اثر علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی آمده است. در این کتاب میخوانیم:
و چون آن حضرت به صَوب كوفه كوچ مىفرمود، فَرَزْدَق بن غالب كه از شعراى نامى آن عصر بود، با آن حضرت در راه برخورد نموده و در ضمن ملاقات معروض داشت:
اى پسر رسول خدا! چگونه به اهل كوفه اعتماد مىنمائى؛ و اینان همانهائى هستند كه پسر عمویت مُسلم بن عقیل و پیروان او را كشتند!؟
حضرت براى مسلم طلب رحمت نمودند و فرمودند: مسلم به سوى رَوح خدا و رضوان خدا رهسپار شد. آنچه بر عهده داشت انجام داد؛ و آنچه ما بر عهده داریم هنوز بر ذمّه ماست. و این اشعار را انشاد فرمود:
وَ إنْ تَکنِ الدُّنْیا تُعَدُّ نَفِیسَةً *** فَدَارُ ثَوَابِ اللَهِ أَعْلَى وَ أَنْبَلُ
وَ إنْ تَکنِ الأبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ *** فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّیفِ فِى اللَهِ أَفْضَلُ
وَ إنْ تَکنِ الأَرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّرً *** فَقِلَّة حِرْصِ الْمَرْءِ فِى الْکسْبِ أَجْمَلُ
وَ إنْ تَکنِ الأَمْوَالُ لِلتَّرْک جَمْعُهَا *** فَمَا بَالُ مَتْرُوک بِهِ الْمَرْءُ یبْخَلُ1
«و اگر چنین است كه دنیا نفیس به شمار مىآید، پس باید دانست كه آخرت كه خانه ثواب و مُزد الهى است، بس بلندپایهتر و شریفتر است.
و اگر چنین است كه بدنهاى آدمیان براى مرگ آفریده و انشاء شده است، پس باید دانست كه كشته شدن با شمشیر در راه خدا بسى برتر است.
و اگر چنین است كه روزیهاى خلائق به مقدار معین تقسیم گردیده است، پس باید دانست كه كمتر حریص بودن مردم در كسب روزى، جمیلتر و نیكوتر است.
و اگر چنین است كه نتیجه اندوختن اموال، ترك نمودن آنهاست، پس چیزى كه متروك خواهد شد چه ارزشى دارد كه آدمى بدان بخل ورزد.»
و بسیارى از ارباب مقاتل گفته اند كه چون آن حضرت در روز عاشورا رَجز مى خواند و شمشیر مى زد، در ضمن رجز خود بدین اشعار تكیه مى جست؛ مانند محدّث قمّى در «نفس المهموم» و شیخ سلیمان قندوزى در «ینابیع المودّة».